ممن جزو آدمهای دیر هستم.
؛دیر خبردار می شوم؛ دیر شروع می کنم؛ دیر علاقمند می شوم
حتی یک لجبازی هم دارم در آن
همه فرندز می دیدند ،لاست می دیدند ،همه کافه پیانو می خواندند، همه کنسرت فلانی می رفتند
و من نه
همیشه بعد از اینکه داستان فراموش می شود ، خیلی دیر شروع می کنم به دیدن، به رفتن، به خریدن
یکی از دلایلش هم حتما نژادم است دیگر(الان پان شیرازیها خونشان به جوش می آید:)
و دلیل دیگریک لذت بدجنسانه در آن زمانی است که به موجودات هیجان زده علاقمند بگویی: ندیدم, نرفتم, نخواندم
و از قیافه دمغ شان لذت ببری
خلاصه اینکه هیچوقت در عمرم" آپ تو دیت" نبودم که البته حسن های این خصلت را اصلا انکار نمی کنم (اندر دلایل پیشرفت غرب و عقب ماندگی شرق و اینا)
اما این دیر بودن فقط یک حسن دارد
که جوگیر نمی شوی
هیچوقت
در انزوای خودت بدون تاثیر از نیروی بیرونی با پدیده روبرو می شوی، ایراداتش را می بینی و خوبی هایش را و می توانی انتخاب کنی که دوستش داشته باشی یا نداشته باشی